جایگاه شبکه شهری و توسعه منطقه ایی در نظریه های برنامه ریزی شهری
17 مهر 1403
زمان مطالعه
شبکه شهری و توسعه منطقهای مفاهیم کلیدی در نظریههای برنامهریزی شهری هستند که بهویژه در فرآیند توسعه شهری و توزیع فضایی فعالیتها و منابع نقش مهمی ایفا میکنند. جایگاه این دو مفهوم در نظریههای مختلف برنامهریزی شهری به شکل زیر مورد توجه قرار میگیرد:
1. شبکه شهری (Urban Network) شبکه شهری به ارتباطات بین شهرها و توزیع سلسلهمراتبی آنها در یک منطقه یا کشور اشاره دارد. این مفهوم به ساختار فضایی که شهرها را به هم متصل میکند، مانند شبکههای حملونقل، ارتباطات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پرداخته و از نظریههای مختلفی برای بررسی نقش آن استفاده میشود. جایگاه شبکه شهری در نظریههای برنامهریزی شهری:
نظریه مکان مرکزی (Central Place Theory): والتر کریستالر در این نظریه به نقش شبکه شهری و سلسلهمراتب شهرها در تأمین کالاها و خدمات برای مناطق اطراف اشاره میکند. بر اساس این نظریه، شهرها بر اساس سطح و نوع خدماتی که ارائه میدهند، در سلسلهمراتب مشخصی قرار میگیرند و شبکهای از روابط اقتصادی و اجتماعی بین آنها شکل میگیرد.
نظریه وابستگی (Dependency Theory): در این نظریه، روابط شبکه شهری با توجه به وابستگی مناطق کمتوسعه به مناطق پیشرفتهتر تحلیل میشود. شبکههای شهری میتوانند به گسترش عدم توازنهای توسعه منجر شوند، بهویژه وقتی که روابط بین شهرها بر پایه نابرابریهای اقتصادی استوار باشد.
نظریه سیستمهای جهانی (World Systems Theory): در این نظریه، شبکه شهری جهانی بهعنوان یک سیستم پیچیده از شهرهای مختلف با نقشهای متفاوت در اقتصاد جهانی مطرح میشود. شهرهای جهانی در رأس این شبکه قرار دارند و نقش مراکز اصلی اقتصادی و فرهنگی را ایفا میکنند.
2. توسعه منطقهای (Regional Development) توسعه منطقهای به رشد و گسترش مناطق جغرافیایی با تأکید بر تعادل فضایی و کاهش نابرابریهای منطقهای اشاره دارد. این مفهوم در برنامهریزی شهری اهمیت زیادی دارد زیرا بسیاری از سیاستهای شهری در سطح منطقهای به اجرا در میآیند. جایگاه توسعه منطقهای در نظریههای برنامهریزی شهری:
نظریه توسعه پایدار: در این نظریه، توسعه منطقهای با هدف ایجاد تعادل بین نیازهای اقتصادی، اجتماعی و محیطی مطرح میشود. برنامهریزی شهری باید به گونهای باشد که تمام مناطق، چه شهری و چه روستایی، از توسعه متوازن و پایدار بهرهمند شوند.
نظریه قطب رشد (Growth Pole Theory): این نظریه توسط فرانسوا پرو توسعه داده شد و بیان میکند که توسعه اقتصادی در مناطق خاصی بهعنوان "قطب رشد" آغاز میشود و سپس به سایر مناطق پیرامونی سرریز میکند. در اینجا، شبکه شهری و توسعه منطقهای از طریق ایجاد مناطق قطب رشد که به رشد کلی منطقه کمک میکنند، ارتباط پیدا میکند.
نظریه توسعه متوازن (Balanced Development): این نظریه به توزیع عادلانه امکانات و خدمات بین مناطق مختلف و ایجاد توازن بین رشد شهرهای مرکزی و مناطق پیرامونی تأکید دارد. توسعه متوازن منطقهای از ازدحام و تمرکز بیش از حد در یک شهر جلوگیری میکند و منابع را به طور عادلانه در سراسر منطقه توزیع میکند.
در نظریههای برنامهریزی شهری، شبکه شهری بهعنوان یک سیستم از شهرها که با یکدیگر از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ارتباط هستند، نقش مهمی در توزیع خدمات و کالاها ایفا میکند. از سوی دیگر، توسعه منطقهای به عنوان یک راهبرد برای ایجاد تعادل فضایی و کاهش نابرابریهای منطقهای از اهمیت ویژهای برخوردار است. نظریههای مختلف برنامهریزی شهری این دو مفهوم را برای دستیابی به توسعه پایدار و متوازن مورد توجه قرار دادهاند.
عنوان کتاب : شبکه شهری و توسعه منطقه ایی مازندران ، موالف : دکتر علی شیخ اعظمی